سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محمدرضا نادری

صفحه خانگی پارسی یار درباره

خداحافظ عشق من...

ای به داد من رسیده ، تو روزای خود شکستن

ای چراغ مهربونی ، تو شبای وحشت من

ای تبلور حقیقت ، توی لحظه های تردید

تو شبو از من گرفتی ، تو منو دادی به خورشید

اگه باشی یا نباشی ، برای من تکیه گاهی

برای من که غریبم ، تو رفیقی جون پناهی

 

یاور همیشه مومن ، تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری ، برای من شده عادت

ناجی عاطفه من ، شعرم از تو جون گرفته

رگ خشک بودن من ، از تن تو خون گرفته

اگه مدیون تو باشم ، اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره ، که منو دادی نشونم

 

وقتی شب شب سفر بود ، توی کوچه های وحشت

وقتی همسایه کسی بود ، واسه بردنم به ظلمت

وقتی هر ثانیه شب ، طپش هراس من بود

وقتی زخم خنجر دوست ، بهترین لباس من بود

تو با دست مهربونی ، به تنم مرهم کشیدی

برام از روشنی گفتی ، حلقه شبو دریدی

 

یاور همیشه مومن ، تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری ، برای من شده عادت

ای طلوع اولین دوست ، ای رفیق آخر من

به سلامت سفرت خوش ، ای یگانه یاور من

مقصدت هر جا که باشه ، هرجای دنیا که باشی

اونور مرز شقایق پشت ، لحظه ها که باشی

خاطرت باشه که قلبت ، سپر بلای من بود

تنها دست تو رفیق ، دست بی ریای من بود

یاور همیشه مومن ، تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری ، برای من شده عادت